حلماحلما، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

نور چشمی

دعا

چند روز پیش بابا با یه نوشابه کوچولو اومد خونه .برا ناهار بهش داده بودن چون کلا نوشابه نمی خوره آورده بود خونه و شما دیدی خواستی بخوری گفتیم نوشابه مال بزرگتراست و تو قانع شدی. چند دقیقه بعد اومدی گفتی :" مامان دعا کن من آمین بگم ."، کمی تعجب کردم و شروع کردم به دعا کردن : " خدایا امام زمان بیاد . . . ".تو گفتی: "  نه مامان دعا کن من بزرگ بشم. " گفتم :" خدایا حلما خانم بزرگ بشه خانم بشه خوشبخت بشه . . . " دوباره اعتراض کردی :" نه مامان دعا کن بزرگ بشم نوشابه بخورم . " من بابا  نوشابه فکر کنم خدا هم می خندید. دو سال و 10 ماهگی ...
10 مرداد 1394

امام رضا

هفته آخر ماه شعبان رفتیم مشهد. صبح ساعت 10 تصمیم گرفتیم و شب ساعت 8 توی قطار بودیم خدا خیلی مهربونه و امام رضا(ع)  واقعا طلبیده بود . این اولین زیارت شما از حرم حضرت رضا (ع) سلام بود. لحظه آخر موقع خداحافظی از حضرت شما انگار نمی تونستی دل بکنی گم شدی ، بین گم شدن و پیدا شدنت یه ربع بیشتر نبود ولی برا من و بابایی چند سال گذشت.     ...
5 مرداد 1394

مهندس کوچولو

حلما خانم شما یکی از اعضا ثابت جلسه های کاری مامان شدی، بعضی از جلسه ها که زیاد رسمی نیست و کسی نیست که از تو مراقبت کنه تو رو با خودم می برم و تو اونجا بازی و شیرین کاری می کنی. وجود شما باعث می شه جلسه ها از حد معمول بیشتر طول بکشه ولی فضا همیشه لطیفه. اینم عکس شما وقتی رفتیم بازدید یه ساختمون     ...
5 مرداد 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نور چشمی می باشد